دانلود رمان خناس پرست از ستاره اکبری
در این پست از سایت تک رمان ، رمان خناس پرست را آماده کردیم.برای دانلود رمان خناس پرست از ستاره اکبری در ادامه پست همراه ما باشید.
خلاصه رمان خناس پرست
در جهان قصهها، شیاطین عاشق نمیشوند. سرخیِ عشق در سیاهی مطلق جایی ندارد؛ پس حق عاشقی را در دل دفع میکنند.
“تو” یکتنه معادلات جهان را برهم ریختی.
تو… همانی که در ذهن آدمیان گشودی. گرچه من پلیدم، اما تو خود خناسی و من… در درگاه تو فرشتهام. فرشتهای که گیاه عشقِ خناس را در دل میکارد. فرشتهای که عروسِ تک خناس جهان میشود. در یک جمله، من برای خدایم بندگی نکردم اما، تو را… خناس را… با تمام وجود پرستیدم.
آری! من خناس پرستم.
بخشی از رمان خناس پرست
مانتوم رو مثل همیشه توی بغل آرمان پرت کردم. نگاهش رو به لباس سرهمی جذب چرمم داد.
اینبار با همیشه فرق داشتم… کامالً مسلط برای کشیدن یه خناس! یه ایدهی جدید و یه طرح خالقانه و البته
دارک.
آرمان کنارم جا گرفت. یه تیکه شکالت الی لبم گذاشت و کوتاه گفت:
-بخور و بکش.
هلش دادم کنار.
-کم مزه بریز !
نهان لم داد روی مبل زرشکی رنگ و با حالت خستهای گفت:
-من هیچ ایدهای ندارم! سهیل نیومده برای فروش نقاشیا و خب اگه فروش نره کاراشون، همهچی به سود ما
میشه.
نیشخند روی لبم رو انکار نکردم و به بوم نقاشی تکیه زدم.
-عالیه!
دستی به موهای لختم کشیدم تا مرتبتر بشن.
نگاه به پالت رنگهای خاکستری، سیاه و قرمزی که رگههاش به زرشکی میخورد کردم. بین پالت رنگهام
همیشه این سه رنگ بود.
صدای آرمان بلند شد.
-داری به چی فکر میکنی؟
نهان نگاهش رو به من داد و با دستش من رو نشون داد.
-به یه فرد روانی فکر میکنه! به اسطورهی تاریکیش.
لبخند تمسخر آمیزم رو گسترش دادم و حالت نشستنم رو عوض کردم. شکالتی که الی لبهام بود زیر دندونم
خرد شد، تلخ بود. درست مثل شنیدن اسطورهی تاریکی از زبون نهان.
سلام خسته نباشید
رمان خناس پرست درحال ویرایشه و نویسندهش ممنون میشه که این نسخهی قدیمی توی سایتتون پاک بشه🩶