در این مطلب از سایت تک رمان ، رمان الفبای سکوت را آماده کردیم.برای دانلود رمان الفبای سکوت از زینب عامل در ادامه مطلب همراه ما باشید.
خلاصه رمان الفبای سکوت
افرا ملک یه دختر سرتق و پرروئه که برای کار کردن به زور وارد مزرعهی بزرگ تارخ نامدار میشه که همه بلانسبت عین سگ ازش میترسن… روز اول رئیسش رو با کارگر اشتباه میگیره و سوتی پشت سوتی… حالا تارخ میگه اخراجی... افرا میگه نمیرررررم. فکر کن این دوتا عاشق هم بشن این وسط… تارخ قصه خیلییی هات و جذابه اما دخترمون حسابی اعصاب و هورموناش رو می ریزه بهم..
بخشی از رمان الفبای سکوت
برای یک ثانیه ترس تمام وجودش را پر کرد. بر چه اساسی به آرش اعتماد کرده و به اینجا آمده بود؟
او که آرش را خوب نمیشناخت. اگر دروغ گفته بود چه؟
یاد تذکر های فرزین افتاد که گفته بود نزدیک نامدار ها نشود.
آب دهانش را قورت داد و نفس عمیقی کشید.
پشیمان بود از اینکه به صحرا نگفته است مهمانی کجاست و به دعوت چه کسی به آنجا میرود.
با خود فکر کرد به داخل میرود و اگر دید وضعیت وضعیت نرمالی نیست برای صحرا پیام میفرستد.
با این فکر یک نفس عمیق دیگر کشید و به قدم هایش حرکت داد. صدای برخورد پاشنهی کفش های بلند و مشکیاش روی آسفالت در فضای اطراف طنین انداخت.
در ویلا بسته بود. قبل از اینکه زنگ را فشار دهد با آرش تماس گرفت. جواب نداد. با این وضع صدای موسیقی طبیعی بود متوجه زنگ خوردن گوشیاش نشود.
دل را به دریا زد و زنگ آیفون را فشار داد.
چند ثانیه بعد صدای زمخت و مردانهای در فضا پیچید.
_ بفرمایید…
به مغزش فشار آورد تا بخاطر آورد چه باید میگفت. آرش گفته بود که برای وارد شدن به مهمانی باید خودش را معرفی میکرد.
زنجیر کیفی که از دوشش آویزان کرده بود را فشاد داد و لب زد:
_ من دوست آرشم از دوستای آقا شاهین…پسر آقای حاتمی…
لینک دانلود
رمان الفبای سکوت بصورت آنلاین می باشد.برای خواندن و دانلود رمان الفبای سکوت از زینب عامل در کانال نویسنده عضو شوید.